2777
2789
عنوان

بعد خیانت شوهرم از خانوادش متنفر شدم

| مشاهده متن کامل بحث + 956 بازدید | 66 پست
اه این روانشناسی چرا انقد مزخرف شده اقتدار نمی‌دی به شوهرت پس می‌ره دنبال اقتدار میگردهغلط کرده بی خ ...

واقعا که 

حالا زن هم بگه توجه نکرد خیانت کنم ؟سنگ رو سنگ بند میشه؟

مادر شوهر من گفت تقصیر تو بوده از وقتی تو رو گرفت شادی از زندگیش رفت و فلان شد و بهمان شد . هیج وقت نمیبخشمش. چون این حرفش باعث شد ۴ ساله یه روز خوش نداشنه باشم و‌مدام فکر کنم نکنه اگه من نمیگرفت دیوانه و معتاد نمیشد . 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خوب شوهرم یکبار بخشیدمش چون واقعا پشیمان بود و جبران کرد ، اما خانوادش بی حرمتی کردن بهم و هیچوقت عذ ...

ببین عزیزم سیاست نداری شما نباید هیچ وقت بحث ها و مشکلاتتون به خانواده ها ارجاع بدی.چون همیشه صدرصد نتیجه ش بی حرمتی خودتونه و دودش تو چشم خودتون میره.هر خانواده ای که باشه مسلما طرف پسرش میگیره.شما باید مشکلت رو با مشاور حل میکردی چرا رفتی به خانواده هاگفتی؟حالا هم باید مثل همیشه به زندگی و احترام و رفت امد با خانواده شوهر ادامه بدی .ولی همیشه سنگین باش فاصله ها رو حفظ کن.از مشکلاتت نگو.اگه از خانواده شوهر فاصله بگیری و رفت امد نکنی شوهرت بالاخره به روت میاره و دلخوری پیش میاد

ببین اونا هرگز پسرشون رو ول نمیکنن تورو بچسبن، همین برات درس عبرت بشه، محاله طرف تورو بگیرن، محاله!!!! شوهر من بددهن و جوشی بود

همه هم میدونن

کلا مردای این خونواده این ژن رو از اون بابای فلان فلان شده شون ارث بردن

مادرشوهرم هم تمام عمر هی سکوت کرده لال شده که اینا چیزی بهش نگن، اما کاملا میدونه جریانو یکبار هم گفت که این (شوهرم) دست خودش نیست یهو دهن که باز میکنه دو تا حرف چرت میگه



چند وقت پیش بهش تلفن کردم گفتم لطفا با پسرتون صحبت کنید یه مدت به من کار نداشته باشه، باز داره داد و بیداد میکنه فحش میده و من حتی نمیدونم چرا! برگشت گفت حتما خودت یه کاری کردی که عصبانی شده! 

گفتم من میدونستم شما پسرت رو ول نمیکنی من رو بچسبی، چنین انتظاری هم نداشتم الان و فقط میخواستم چون اخلاق پسرت رو میدونی باهاش حرق بزنی چون خودم اوضاع روحیم خوب نیست و واقعا نمیتونم تحمل کنم، اما الان فهمیدم اگر اون اینقدر گوهه، نتیجه تربیت شماست و از این لحظه بلاکی و  با همین حرف بیجایی که زدی ارتباط ما تموم شد! واقعا هم بلاک شد رفت



منظور اینکه میتونست بگه میدونم حق داری و الکی بگه باشه یاهاش حرف میزنم

اما نه! ش….بول طلاش که نمیتونه مقصر باشه!!! حتما دختر کور و کچل مردم مقصره!!! و بیچاره پسر مظلومش و اینا



از اونها توقع داشتن اشتباهه

همین

یعنی پسرش هم جنس اسب و قاطر و چارپا بوده کنترل نداشته رو خودش همش کار می‌کرده ،می‌خورده و نیاز جنسی ...

خاک توسر همچین پیرمردی عوض اینکه بزن پس کله پسرش داری جری ترش می کنه 

بزار من یه چیز دیگه بگم 

یبار دعوامون رو اینا فهمیدن چون شوهرم خیلی جیغ جیغ می‌کرد زنگ من زدن من گفتم شوهرم خودش عصبانی هست از بیرون من سکوت کردم تا آروم بشه 

میدونی چی گفتن ، گفتن تقصیر تو هست سکوت میکنی عصبی میکنی

واقعا که حالا زن هم بگه توجه نکرد خیانت کنم ؟سنگ رو سنگ بند میشه؟

ولشون کن از وقتی اینستا اومده ملت چرت زیاد میگن 

مرده حس می‌کنه تو خونه اقتدارش حفظ نمیشه غرور لازم ندارها که بگه آقا من مشکلم اینه 

خانمه حس می‌کنه احتیاج به دوست داشته شدن بیشتر داره بگه هم باز اصلا مشکلی نیست 

این سیاست داشته باش روباه باش و اینا از نظرم مسخره ترین چیزه مگه میخام مملکت اداره کنم چهار صباح زندگی رو هم حروم کردن با این احساس ناکافی بودن دادن به بقیه 

یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی  اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️

حق داری عزیزم،بزار یه ماجرا از خانواده شوهر خودم برات بگم،برادرشوهرم زندان بود ،بعد چند تا پرونده ازش رو شد که با خانم در ارتباطه،و جاریم که واقعا از خانمی هیچی کم نداره،با ناراحتی وقت ملاقات گرفت و باهاش دعوا و بحث کرد،اون وقت اینا بدشون اومد  وناراحت شدن که چرا رفته و پسرمونو ناراحت کرده😐 ...الان بعد چند سال یه زنه دعانویس به خواهرشوهرم گفته شوهرت با زنی در ارتباطه،که اصلا هنوزم معلوم نشده راست ودروغش،بعد اینا هرجا میشینن میگن دخترمون بدبخت شده ،شوهرش خیانت میکنه...اینا باید به سر مال خودشون بیاد تا بفهمن

من از پیشکسوت های سایتم،سال96 اینا عضو شدم،کاربریم رفت...شمایی که داری این امضا رو میخونی امیدوارم هرچی توی دلته برآورده به خیر بشه برات...اگر دلت خواست بگو برات صلوات بفرستم...

الان پدرش فوت شده میگفت تو چرا خ پدرت میرفتی دنبال شوهرت نمیرفتی پی اش بگیری تقصیر خودته من اوایل ازدواجم بود میرف سرکار ایا بچه اس دنبالش برم.مگ میزاره اصن بدم ببینه بگه شکاکی رفتم کسی ک میخاد ...بخوره میخوره هرکاری کنی ذاتش فقط

من خواننده خاموش بودم چندسالی هس.کنارتون هستم

جنگ و دعواهاتون‌رو نذارین کسی بفهمه بعدم شوهر شما پتانسیل خیانت داره بدگویی خانواده ش ازت بهش بهونه نده برای خیانت دوباره خیلی با احتیاط باش با خونواده ش چون به راحتی میتونن اون حس عدم عذاب وجدان رو در شوهرت تقویت کنن

ب نظرم اونا خواستن زندگیتون خراب نشه و این حرفارو زدن 

حرف اونا از یادت نمیره کار شوهرت میره؟اگر بخای ب چیزی فکر کنی خیانتیه ک شوهرت کرده نه حرف اونا 

مغزت برای چیزای کوچیک خسته نکن

حق داری عزیزم،بزار یه ماجرا از خانواده شوهر خودم برات بگم،برادرشوهرم زندان بود ،بعد چند تا پرونده از ...

حقیقتا یکی از علت هایی که قطع ارتباط کامل نکردم این بود کارما پس دادنشون رو ببینم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792