خیلی جالب و عجیب بود الان ازخواب بیدار شدم یادم اومد
اذیت میکردن ن منو ها بهم میریختن و اینا انقد توخواب داد زدم وبسم الله میگفتم بخدا جدی میگم الان گلوم دردمیکنه
آخرش ازشون کارمیکشیدم🤣رو طناب کلی تشک پهن کرده بودم داد زدم گفتم نگه دار طنابو نریزه طناب صاف وایستاد انگار هیچی روش نبود