ماجرا از این قراره نامزدم حس میکنم خیلی عوض شده مثلا چند روز پیش اومد خونمون خودش همیشه گوشیمو نگا میکرد اومدم گوشیشو نگا کنم عصبی شد سر غذا بود یهو بلند شد از خونمون رفت گفت کار دارم
بنظرتون کسی کچیزی تو گوشیش نباشه اینطوری عصبی میشه؟
بعد کلا همش از خودش تعریفمیکنه ک جذابم و فلانم و بهمانم
جدیدا هرچیزیم میشه سریع میگه خدافظ یعنی میخواد تموم کنه نامزد هستیم دوست پسرم نیستتت
امشبم گفتم چقد خودتو میگیری؟ مننامزدتم نباید برا من خودتو بگیری اصلا محبت زبانی نداره حالا یک دوبار بردتم کافه و گل و کادو خریده ولی محبت زبانی اصلا نداره حتی بهشم بگم
بعد گفت خودمونگرفتم منمگفتم باشه میدونم پس منم از این ب بعد خودمو میگیرم
دیدم برگشت گفت اصلا ب قیافت نمیاد خودتو بگیری بعد خندید ... منم زور بهم داشت گفتم مگه کورم یا زشتم که بهم نیاد خودمو بگیرم؟ باز خندید منم گفتم تازه امروز ی زن ازم خواستگاری کرد
بعد برگشت گفت برو باهمون خاستگارت خدافظ
من حسمیکنم این کاراش و حرفاش بهونس بخدا وگرنه مگهمن چیگفتم الان سه چهار روزه تو این سه چهار روز ۴ ۵ بار به من گفته خدافظ
چندبارم دیدم با دخترا چت کرده قبلا😞
بعد نامزدم پیام داد گفت سر اینکه با ذوق گفتی برام خواستگار اومده دلم شکسته بعد دوسه بار بهونه اورد گفت دیگ درس بشو نیستیو فلان و بعدشم رفت گفت همه چیو بهم بزن
بعد من دیشب تاپیک زدم نی نی سایتایا همه گفتن نامزدت نمیخوادت یا دلش جای دیگ گیره یا کلااز تو خوشش نمیاد
منم برا نامزدم اسکرین شات گرفتمگفتم ببینحتی نی نی سایتیا راجبت چیمیگن
بعد گفت تو فکر کن میخوام از سر راهت برمکنارکخوشبخت شی اخه من نمیتونم توروخوشبخت کنم
دیگ حرفی نزدیم و ن پیامی داد نپیامی دادم😔گفت میخوام همه چی بهم بخوره کامل