امشب مادرشوهرم زنگ زده ب شوهرم میگه خونه تکونی کرده انباری رو مرتب کرده با جاری کوچیکم و وسیلهای شوهرم ک شامل کتاب و لوازم کار فلزی و آلیاژ بوده ک کم هم نبوده ب کمک جاریم ریخته دور!!!
همسرم شوکه شد اصلا پشت تلفن
چون هم کتاب هاش براش مهم بودن و مرتبط ب دانشگاه ب تخصصش بود هم اون لوازم کار و آلیاژ و سیم ها خیلی قیمت داشته
ازش ک پرسید کجا انداخت گفت جاریم ریخته تو ماشینش برده
بهش ک زنگ زد گفت ریختم کنار سطل شوهرمم قطع کرد...
حالا شوهرم میگه دروغ میگه اون خوب میدونسته اون آلیاژ ها قیمتی بوده
خیلی هم عصبانی هست ک چرا جاریم دست زده ب لوازمش
و اینکه من تعجب میکنم چرا مادرش زنگ نزده بپرسه
همسرم حداقلش ب کتابهاش گاهی مراجعه میکرد
یهو نگفته چرا ریخته دور!!!!
همسرم میگه حداقل حداقل همون آلیاژها ک آهن و مس داشتن بالا سی چهل ملیون قیمت داشتن و نگه داشته بود چون بعدا ب کارش میومد
ب درد کسی هم نمیخورد مگه همون آلیاژ هاشو بفروشه....
چ برخوردی باید بکنه با جاریم!؟
من میگم بپرس کجا انداخته برو دوربین های اطرافشو چک کن بفهمیم راست میگه یا دروغ!!!
اخه اصلا چ لزومی داشته لوازم ب اون سنگینی رو برداره ببره بریزه دور!!!!