با معلمام و مدیرم
بچه ها من چند سال پیش دبیرستانم تموم شد ولی خب موندم تو گروه با دوستام اینا
بعد ما دوتا همکلاسی داشتیم یکیشون از اینایی ک همیشه شرایط زندگی فراهم و خوب و پولدار و باباش یکی از معلمای سرشناس ریاضی استانمون و اون یکی باباش معتاد و حتی در حدی غذا داشتن که فقط زنده بمونن ..
حالا هر دو شون پزشکی قبول شدن و ماهمه خوشحال و تبریک و اینا به دوتاشون
بعد معلمام و مدیرمون فقط برا اونی ک باباش معلمه استوری و بنر و این چیژا ژدن و این یکی دوستمون فقط ی پیام ساده تو گروه گذاشتن براش
حتی جشن هم ک گرفتن برا قبولیا دعوتش نکردن
منم پیام دادم تو گروه مدرسه و ب معلمام و همه کفتم شماها ی مشت پاچه خوارید که فقط وقتی سودتون توی چیزی باشه بهش بها میدید وگرنه اگه بحث تلاشه که فلانی که همچین زندگی ای داشت صد برابر اون یکی تلاش کرد منتها چون از باباش قرار نیست سودی بهتون برسه و خون دختر همکارتون رنگی تره فقط اونو ادم حساب کردید
حالا این دوستم تا سرحد مرگ ناراحته و درد دل میکنه باهام
واقعا من ریدم تو شعور معلمای نکبتم