پسرم ۹ سالشه امروز مریض شده بود ظهر بردمش دکتر ولی داروهاشو نگرفتم چون عجله داشتم گفتم بعدا میگیرم بعد عصری اومد گفت سرم درد میکنه گفتم بیا بهت دارو بدم گریه و لج که نه بگو بابا داروهامو زود بگیره بیاره هرچی میگفتم خب الان برا سردرت باید مسکن بخوری مسکن داریم گوش نمیکرد اینقد کش پیدا کرد که سرش داد زدم دعواش کردم اینقد گریه کرد که به هق هق افتاد یه کم بعدم خوابش برد الان دارم از عذاب وجدان میمیرم دارم دق میکنم توروخدا سرزنشم نکنین خودم حالم بده از خودم بدم میاد که بچمو تو حال مریضی دعوا کردم گریه ش دراومده😭
عیب نداره حالا ماخودمون با دعوا بزرگ نشدیم؟همش پیش پیشمون کردن؟
عزیزم
بعضی وقتا همینجوری میشه
پیش میاد
بچه هم بیدار شد باهاش بازی کن و اینا
یادش میره❤️
چون بچه هم مریضه یکم ایراد گیر تر میشن کلا
عیب نداره بابا همه مادرا همینن چیزی نشده فردا یادش میره و همونقدر دوست داره. :)
دکتر بردی داروهاشو نگرفتی
من ادم بزرگم اگه نرم دکتر و همون موقع دارو نخورم اینقدر میریزم بهم
بعد تو از بچه نه ساله توقع صبر داشتی
مهم اینه تموم شد و رفت
فردا براش یه مدلی جبران کن
خب عزیزم دکتربردینش باید سریعاداروهاش شروع میکردین که حالش بهتربشه.اون سردردهم به خاطرمریضی بوده حالاچیزی نشده نگران نباش همجین خوب میشه بازم آتیش بسوزونه که امروزویادت میره😄منم خیلی حالم بدمیشه وقتی سردخترم دادمیزنم یادعواش میکنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
