بیاین بگم داستان چی بود بلکه عبرت بشه زود خام نشید 😐
بفرما
بگو
تا فالو کرد شروع کرد ریپلای استوری. سر صحبت باز کردن و توجه نشون دادن. بعد برام جالب بود یه طوری باهام حرف میزد انگار تو رابطه ایم. سلام خوبی صبح بخیر خسته نباشی شب بخیر رسیدی خونه. مراقب خودت باش. تاریکه بیرون گوشیتو نزنن. اخی خسته شدی
جان؟
یعنی چی
اخی الهی خسته نباشی و ایموجیای لبخند و لبخند قلبی و فلان.
ولی حرفاش همش بی سر و ته.
راجب ترافیک، شلوغی مترو، امروز سرکارم بازرس اومد ، الان خونه داداشمم، ارسال عکس گلدون، شیر و کیک عصرونه تو شرکت و بچه فامیل 😂
ولی اصلا انگار دنبال شناخت من نبود. حتی پیشنهادم نمیداد. فقط چن تا سوال سطحی کرد مث چن سالته، کجایی هستی و ماه تولدت چیه. چن تا بچه اید و فلان
هررر روز صبح پیام: سلام خوبی صبح بخیر. 😑 ظهر نهار خوردی. عصرا سلام تو مترویی. شام خوردی. خسته نباشی
گفتم نکنه من تو رابطه ام باهاش خودم نمیدونم 😐😐😐😂
حوصله م سر رفت گفتم راستی توام مث من از چت های سرگرمی خوشت میاد حتی اگ نخای طرفو ببینی گفت اره تقریبا چطور؟ 😐 گفتم هیچی حس گردم توام همینطوری (الکی گفتم خاستم تست کنم)
بعد یکم دیگ چت کردم دیدم ن باز داره گزارش روزمره میده ن پیشنهاد ن چیزی. گفتم سرم شلوغه حوصله چت ندارم دیگ. موفق باشی. گف بریم تلگرام گفتم ن دیگ وقت ندارم. گفت ای وای چی شده. گفتم هیچی سرم شلوغه. گف
چشم ☹️
همین. ن گفت نرو ن گفت میخاستم اشنا بشیم
خاک تو سر اینجور پسرا ک میان یه توجه سطحی و توهم علاقه میدن تا کیس سرگرمی و چت پیدا کنن و وقت بی ارزش خودشونو پر کنن 😑😑😑
خجالتی بوده...باید خودت آشنا می‌شدی باهاش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
