2777
2789

یه دختره بود معلم ساده فرهنگیانی مادر پدرش معمولی یه سرویس بهش کادو دادن خانواده پسره دو تا خونه دادن ماشین دادن یکی شمش به پسره کادو دادن  کلی سکه دادن خیلی خانواده با کلاس بودن پسره هم دکتر بود مطب زده باباش براش البته میگن باباش حروم خوره حالا راست و دروغش نمی‌دونم به نظر من زیادم نیست اختلاف طبقاتیشون ولی بقیه میگفتن خیلی این شانس داره 

من همیشه از این اختلاف طبقاتی ها میترسیدم چون آدمی نیستم فردا روزی این اختلافات رو حس کنم و از درون آروم باشم یعنی فکر نکنم انقد اعتماد به نفس داشته باشم که خانواده شوهرم بهم شمش کادو بدن ولی خانواده خودم پنج تومن پول 

یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی  اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یکی بود ۳۷ .۳۸ سالش شده بود وقتی ازدواج نکرده بود آخرش ی مرد اومد همسن پدر دختره باهاش ازدواج کرد مهندس بود ی خونه خرید زد بنام دختره براش حساب پس انداز باز کرد و کلیییییی طلا دختره از این رو به اون شد بچه دار هم شدن 

دو تا از دختردایی هام که فوق العاده تو خوشگلی زبانزد فامیل بودن و لای پر قو بزرگ شده بودن با دو تا پسر بشدددت به درد نخور و بی ریخت و خونواده خسیس ازدواج کردن اونم روستای دور افتاده....

هنوزم اونجا زندگی میکنن بچه هم دارن

جالبه جهیزیه دخترداییمو بردیم یه خونه(البته بهتره بگم لونه)در حد ۶ متری درست کرده بودن اون سمت حیاط که دختر داییم اونجا زندگی کنه کلی هم جهیزیه داشت همه رو چپوندن اونجا....

دختردایی هام بچه بودن عامل بدبخت کردنشون زنداییم بود اصرار داشت دختراش زود ازدواج کنن

من همیشه از این اختلاف طبقاتی ها میترسیدم چون آدمی نیستم فردا روزی این اختلافات رو حس کنم و از درون ...

نه من خیلیم راحتم برام مهم نیست بالاخره سرنوشت نسل بعد خودمو تغیر میدم بچه هام تو ثروت بزرگ میشن البته خود ادمم باید تلاش کنه به نظرم ولی خوب ما  تا یه جایی میتونیم بکشیم بالا خانوادمون ک تغیر نمیکنه 

نه من خیلیم راحتم برام مهم نیست بالاخره سرنوشت نسل بعد خودمو تغیر میدم بچه هام تو ثروت بزرگ میشن الب ...

شما بودین تو همچین موقعیتی؟

یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی  اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️
دو تا از دختردایی هام که فوق العاده تو خوشگلی زبانزد فامیل بودن و لای پر قو بزرگ شده بودن با دو تا پ ...

یا خدا این چجوری مادریه چطور ممکنه خودش لای پر قو بزرگ کنه بعد بده به اینجور ادمایی 

شما بودین تو همچین موقعیتی؟

نبودم ولی با توجه به سطح توقعات من قطعا قرار میگیرم ولی برام مهم نیست بابا شاه انگلستان یه دختر معمولی رو گرفت باید اعتماد به نفس داشته باشی شوهرتم پشتت باشه جرعت نداره کسی چیزی بگه الان خاله من کسی پشت عروساش چیزی بگه فورا ازشون دفاع  میکنه 

نبودم ولی با توجه به سطح توقعات من قطعا قرار میگیرم ولی برام مهم نیست بابا شاه انگلستان یه دختر معمو ...

موفق باشین❤️

یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی  اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️
یکی بود تو همین سایت که خودش مهندسی کامپیوتر بود پارتنرش دندانپزشک بود خیلی هم به هم میومدن و از طری ...


اره خوب اینم معلم بود فامیل دور بودن میگن دختره اصلا دیگه تحویل نمیگیره ولی خیلی چشمشون زدن بدبختارو مادرش تعریف میکرد میگفت تو روم میگن شانس داشتی داماد خوب گیرت اومده 

یا خدا این چجوری مادریه چطور ممکنه خودش لای پر قو بزرگ کنه بعد بده به اینجور ادمایی

کل فامیل از این ازدواج ناراضی بودن حتی خواهرای زنداییم و داداشش

حتی دختردایی هام دوره عقد میخاستن جدا بشن زنداییم نذاشت

هس بهشون میگفت اینا حسادت میکنن به شما که زود ازدواج کردین و...

زود ازدواج کردن واسش خیلی افتخار داشت🤐

کل فامیل از این ازدواج ناراضی بودن حتی خواهرای زنداییم و داداششحتی دختردایی هام دوره عقد میخاستن جدا ...

عجب زن دایی اخه یه مادر چطور میتونه زجر بچه هاش ببینه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز