شوهرش شغل خوبی داشت با درآمد بالا
همش میگفت من دیگه دوست ندارم کار کنم پول بس
استراحت کنم. همش پول هاشو به رخ خواهر و شوهر خواهر دیگه می زد
مامانم میگفت یکم ذخیره کن میگفت اینقدر در میارم که نیاز نیست
پارسال سر به بحث احمقانه خواهرم با مامانم قهر کرد و بعدش جواب تلفن مامانم نداد
چقدر مامانم غصه خورد بار مامانم اومد به خواهرم گفت من غلط کردم ... خوردم بیا آشتی
خواهرم با ناز آشتی کرد و گفت دفعه آخرت باشه خوب ادب شدی به مامانم گفت
مامانم شکست ولی هیچی نگفت
حالا از پارسال شوهرش بیکار شده و بی پول
انواع مریضی ها رو گرفتن
بچه هاش شدن عین عین خودش اینه دق هنوز مجردم
دختر بزرگش عین سگ باهاش برخورد میکنه
هنوز که هنوزه غرورش اجازه نمیده بیاد معذرت خواهی
نکنید این کارها رو دخترای متاهل .
من خودم. شغل خوبم
درآمد خوبم
و حال خوبم رو از نوکری برای مامانم بدست آوردم
هر وقت گرهی تو کارم میاد سریع به هدیه برای مامانم میخرم کارم اکی میشه
ببخشید طولانی شد