بچه ها دست خودم نیست خیلی تو موخمه نمیدونم چًرا من دهه هفتادی ام دنبال کار بودم ساده تمیز میپوشم آرایش ساده دارم نزدیک خونمون یه کافه کوچیک بود که کلا ۴ تا میز داره دختری مدیریت مدیرش بود که ۳ سال کوچیک تر از من روز اول برای ویتر یا همون سالن کار رفتم تمام شرایطم رزومه توضیح دادم خیلی خونگرم بود و قرار شد شنبه برم روز دختر رفتم اونجا یک ساعتم زودتر رفتم خدا شاهده تمام تلاشم کردم صوتی ندم قشنگ کار کنم و از صد به خودم ۹۸ میدم روز اول کافه شلوغ من و اون خانوم بودیم اون سفارش میگرفت و آماده میکرد من کمکش میکردم سفارش میبردم مشتری ها میرفتن بلافاصله میزهاشون تمیز میکردم سینک خالی میشد دوباره یه کوه ظرف جمع میشد انقدر ظرف شستم مردم اون خانوم ساعت ۷ آگهی داده بود ویتر میخواد بعد منو تا ۱۰ شب نگاه داشت تمام ظرف ها رو حتی قوری گفت بشور دستمال کشیدم تر تمیز آخر شب ۲۰۰ بهم داد گفت شما به درد اینکار نمیخوری با روی باز خنده گفت و بیا بهم سر بزن من خیلی ناراحت شدم از ساعت ۳ تا ۱۰ دست تنها کلی ظرف شستم حتی اولش که رفتم هنوز چیزی توضیح نداده کلی ظرف بهم داد بشورم کافه رو تمیز کردم چرا منو نخواست چرا بهم فرصت نداد خودمو نشون بدم روز اول منی که قبلا تو این زمینه کار نکردم صدم گذاشتم چرا باهم اینجوری رفتار شد اگه من نمی خواست چرا تا ۱۰ شب نگاه داشت همون ساعت ۷ آگهی داد میگفت برو حتی آخرین ظرف شستم بعدش گفت از کار زده شدم خدایی با چیزهای که گفتم میتونید یه دلیل بابت رفتار خانوم بگین تند تند کلی مشتری راه انداختم کلی ظرف شستم کلی حواس جمع بودم