واقعا دوست دارم دیگه مزووج بشم من تنها مجرد سر کار و بین دوستامم خیلی ناراحتم تو خانواده هم دیگه خجالت میکشم
چرا خدا باید یکی رو اینقدر منتظر بزاره مگه قراره چی بهش بده
دیگه هیچ امیدی تو وجودم نیست
اصلا دوست ندارم ناشکری کنم ولی خدایا چطوری ازت بخوام که بشه
هزار و یه چله برداشتم ولی انگار ن انگار
انگار خدا نمیخواد این حرفمو بشنوه
دوست نداره به آرزوم برسم
از اعماق وجودم ناراحتم و هیچ امیدی ندارم و فک میکنم خدا منو فراموش کرده
چرا دختر خوبی و زیبا و خوش اخلاق و خانواده داری مثل من باید بمونه چرا نباید یه خانواده درست و حسابی داشته باشه
چرا نباید یههههه نفررررر از من خوشش بیاد و بیاد بهم بگه!!!
مگه من چمه؟!؟که خدا داره اینقدر بی عزتم میکنه
من الان ازدواج خوشحالم میکنه
۴ سال دیگه اصلا خوش حالم نمیکنه
بعدا بهترینو هم که بهم بده دیگه وقتی شوقی ته وجودم باقی نمونده باشه چه فایده....