دعوامون شده بعد رفیقش زنگ زده شام بیایین خونمون پریشب مهمونشون بودیم هر چی شوهرم گفت شما بیایین گفتن نه شما بیایین اصلا نمیفهمن انگار بخدا من باردارم حوصله ندارم برم چندساعت بشینم سختمه به وقتی به رفیقش گفت باشه میاییم اب جوش انگار ریختن تو سرم بهشم گفتم من نمیرم تو میری برو الانم قهریم باهم . البته بحث قهرمون مال چندساعتپیش بود قبل اینکه رفیقش زنگ بزنه مهمونمون کنه .
چیکار کنم بخدا حوصله رفتن ندارم چطور بهش بفهمونم؟