من خودم توی اداره ای کار داشتم . داخل اتاقی که من را ارجاع دادند هر دو کارمند اون اتاق یک زوج بودند یعنی هم تو خونه با هم ، هم داخل یک اداره ی دولتی با هم اتاق داشتند
واقعا هم هر دو بیکار نشسته بودند
من هم که برای گرفتن مجوز رفته بودم بهم گفتن نه نمیشه
بعد دو تایی بهم گفتن ول کن بشین تو خونه بچه ات را بزرگ کن
بعد رفتم یک اتاق دیگه که آقای رئیس بود برگشت به من گفت
همسر من الآن آرزو داره جای شما باشه و صبح ها مجبور نباشه زود از خواب بیدار بشه
و جالبه کارمند هایی که الکی بیکار نشسته بودن که فقط بگن نه نمیشه، نه امکانش نیست و ...