دیدم طرف تو دادگاه قاضی ازش میپرسه چرا میخوای جدا شی مادر زنش میگه خدا لعنتش کنه دخترمو زندانی میکنه پسره میزنع زیر گریه میگ ک آقای قاضی منو خانمم دوست دختر دوست پسر بودیم یه روز ازش پرسیدم فلانی یادته ساعت ۱۲شب ماشین گرفته بودم گفتی بیای گفتی نمیشه گفتم بپیچون بیا اومدی خیلی خرابی نکنه من میرم سرکار منو میپیچونی با یکی دیگ میری دور دور یا زمانی دوستیمون با یکی دیگ هم بودی میگ برا همین شک پیدا کردم بهش میرم سرکار در رو قفل میکردم تلفن خونه رو قطع میکردم گوشی بهش نمیدادم
برا همین میگم نباید با کسی که دوستین ازدواج کنین شک عین خوره میفتع ب جونتون ن تو آرامش داری نه طرفت
نظر منه