عزیزازدست دادید چطور کناراومدید من غروب میشه آخرشب وصبح آتیش میگیرم😭هیچ یادم نمیره برا پدرم برا داماد جوونمون برا عموی جوونم😭بی نهایت دامادمون که بچه کوچیک داشت یه هفته اس پرکشیده ورفت😭
چهارساله این غم تو دلم سنگینی میکنه. الهی کسی داغ جوون نبینه
هر روزم با گریه میگذره ..
لعنت به ۱۵ آبان ...
غروب خیلی سخته من تنها شانسی که داشتم شیفت شب بودم ساعت 4 میرفتم سرکار سرم گرم میشد یکم بهتر میشدم
خدا رحمتشون کنه چند وقته؟
خیلی سخته ولی شاکر باش و ازخدا صبر بطلب
سال اول دیوانه بودم
بعدش تا یادم می افته یا کسی بخواد حرفش بزنه
نمیزارم وگرنه قاطی،میکنم
عمیق هیچوقت به نبودنش فکر نکردم چون عمیق بشم نمیتونم به ادامه زندگیم برسم
داغ فوت عزیز همیشه رو دل ادم میمونه . ب مرور شاید شاید یکم کمتر بشه اما همون مروز خاطرات دوباره میشه اتیش زیر خاکستر
سخت خیلی منم خواهر جوانم دو ماه فوت شده دارم میسوزم
خدا رحمتش کنه و به بازماندگان صبر جمیل بده
کنار نیومدم... حتی هنوز مرگشو باور نکردم که بگم داره برام عادی میشه... هرروز بهش پیام میدم، زنگ میزنم، و میرم تو پاتوقمون میشینم شاااید بیاد... البته که هیچوقت نمیاد...
سه سال اول خیلی غصه خوردم الانم همین جوری ام ولی دوسه شب پیش داشتم براش گریه میکردم بعد ۷ سال بهش گفتم کم کم داره صدات از یادم می‌ره خیلی نامردی.
ببین دردش عین یه زخم کوچولو هست که همیشه بازه همیشه ...
منم پدر و دامادمون فوت شدن
کنار نیومدیم فقط عادت میکنیم
منم ...اینقدر حسرت خوردم پیامامون رو پاک کردم.
چند روز پیش یه نامه ازش پیدا کردم
عین جن زده ها های های گریه کردم خطشو بوسیدم....
اینقدر دلم هواشو میکنه و باور نمیکنم که نیست بعد ۷ سال
یکی دوباری اون اوایل شماره اکانت تلگرامش برام اومد بالا قلبم یه لحظه وایساد.هرچند دیگه اون نبود.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
