یه روز صبح اتفاقی به دلم افتاد که گوشی شوهرم رو بردارم نگاه کنم رمزش رو نداشتم یه دفعه یه عدد زدم باز نشد دوباره یه عدد دیگه زدم باز شد تا گوشی باز شد دلهره عجیب گرفتم
خب چیشد
خب
بعد وارد واتس اپ شدم توی پیام هاش یه زن بود رفتم داخل دیدم یه عالمه چت هست به شوهرم زده بود دیدنت حرف زدن باهات به طرز عجیبی آرومم میکنه
اونم طرز عجیبی ....
خب
بعد زنه یه عکس از باباش که فوت شدت بود گذاشته بود شوهرم یه استیکر گریه زیرش گذاشته بود دوباره اون زنه زده بود ممنون که با حرفات آرومم کروی دلداری دادی
باید میگفتی عوضش وجود تو مثل یه آوار تو زندگی من هست .ازکجا بفهمه شوهرت نیست یکی دیگه پیام داده
باز زده بود نمیشه قرار یکشنبه مون بیفته دوشنبه شوهرم زده بود بلکه اونم گفته بود آخ جون😍😍
یه عالمه پیام
مثلا یه شب ساعت ۱۱ شب میگفت برو الان استراحت کن خسته ای فردا باهم پاورپوینت رو درست میکنیم
خودم لپ تاپت خم درست میکنم که اذیت نشی
وقتی پیام ها رو خوندم قلبم توی دهنم میزد من باردارم
اینم بگم شوهرم به شدت دوستم دارم اصلا باورم نمیشه همچین چیزی شوهرم توی همه پیام یه کلمه ای جواب داده بود اما بیشتر ویس بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
