دل غمگین بشارت؛ غم عالم سر آید
برود این زمستان، خبری دیگر آید
الله الله میآید فصلِ امید؛ بر تاریکی میتازد صبحِ سپید
شب را صبحی دگر است؛ یاران وقتِ سحر است
برخیز ای اهل وفا… برخیز ای روح رها…
جور دیگر باید دید؛ دیدهها را باید شست
تا کی جنگ و نفرت؛ این دوزخ هر جایی؟
زیر باران باید رفت؛ کینهها را باید شست…
باید پایان یابد، این برزخِ تنهایی
برخیز تا به هم سازیم؛ از عشق عالمی سازیم
آن روز نوبهار آید؛ آن روز شهسوار آید