اختلاف با شوهری

سلام من خیلی وقته شما عزیزان رو دنبال میکنم ولی تازه عضو شدم دلم گرفته با هر کی درد دل کردم گفتن  محرم شوهرش نیس . با خونواده شوهر اصلا درد دل نکنین  از همه دشمن ترن . مخصوصا اگه مث من با غریبه ازدواج کنین.  واقعا دیگه خسته شدم خیلی اذیت میشم اگه به خاطر بچه هام نبود طلاق گرفته بودم . معتاده . وقتی بهش میگم ترک کن میگه از دست تو و رفتارات میکشم . به خدا  با نداری و فقر  و حرفای کلفت خونوادش ساختم واقعا دیگه بریدم دیگه نمیتونم . پریزوزیه مقدار کاغذ باطله تو حیاط گذاشته بود دادم این پلاستیک کهنه جم کنا. اومد خونه پیچیدم به فهش و نا سزا و دیروز به خاطر اینکه به پسرم گفتم مشق بنویس . از ظهر تا حالا دارم بهت میگم بنویس سینه سپر کرده و تو گوشم زد که چیکارش داری .  تو یه سوزن نمیتونی نخ کنی تو  شلخته ای  اقبال من برگشته و از این حرفا . شما باشی خودت نمیکشی .  یه  بی سواد  سربازی نرفته بیکار  معتاد  هیچی ندار بیاد زیر بال و پرش بگیری وام بگیری زمینش بدی خونه بسازه . تمام طلاهای براش فروختم.  حالا میگه چیکار کردی برام . چیکار کنم . نه حامی دارم نه کسی که پشتم در بیاد . کس دار بی کس منم به تمام معنا.