2777
2789
عنوان

عاشقانه ایی برای طُ

45 بازدید | 0 پست

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من


الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من


خیال خود به شبگردی ، به زلفش دیدم و گفتم


رقیب من چه می خواهی تو از جان حبیب من


نهیبی می زدم  با  دل  که  زلفت  را  نلرزاند


ندانستم  که زلفت  هم ،  بلرزد  با  نهیب  من


خوشم من با تب عشقت ، طبیب آمد جوابش کن

 

حبیبم ، چشم  بیمار تو  بس  باشد  طبیب  من


 در آن زلف چلیپایی که دلها خود صلیب اوست


نوازد  مریم  عذرا  به  لالایی  صلیب  خود


غروبی زاید از زلفت که دل باشد غریب آنجا


حبیبم  با غروبت  گو نیاز دارد غریب  من


عجب دارم که زلفت را پریشان می کنم از دور


به آه خود که آه  از این دل و آه  عجیب  من


نصیب از ظلمت هجران به جز حسرت نخواهد بود


حساب روشنی دارد دل حسرت نصیب من


من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق


همه آفاق هم حیران از این صبر وشکیب من...


یک جهان شِکوه و یک روز قیامت! چ کنم؟

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792