2777
2789

یاد مجردیم افتادم چقد مامانم اذیتم میکرد چقد تو خونه سر مسائل بیخود دعوا میکرد 

اوقات همه رو تلخ میکرد 

همیشه منو تخریب میکرد با حرفاش اعتماد بنفس منو میورد پایین. 

من تا سنم قانونی شد گواهینامه گرفتم بابام ماشین خرید برای منو داداشم ولی مامانم نمیذاشت سوار بشم میگفت تو نمیتونی 

مدرک فوریت های پزشکی گرفتم نذاشت آمپول دستم بگیرم

رفتم پرسنل داروخانه شدم هر روز بخاطر خاستگار وازدواج میومد آبروی منو میبرد. 

یه جاهایی خودمم مقصر بودم اما مادرم پشتم نبود که تو زندگی به پیشرفت دلخواهم برسم شرایط درس خوندن تو خونه رو نداشتم مادرم ثبات اخلاقی نداره و نداشت. 

دختر خواهر شوهرم از من 9سال کوچک تره 

گواهی نامه گرفته مادرش داره تقلا میکنه ماشین بخره براش. چقد کمکش کرد کنکور داد رشته خوبی قبول شده میخواد بره دانشگاه 

مادرم همیشه با من دعوا میکرد ازدواج کن زندگی و زهرمارم میکرد. دختر خواهر شوهرمو میبینم بغض میکنم 

دلم میخواد منم شوهرم پشتم بود دانشگاه میرفتم درسمو ادامه میدادم. انگار این شده برام حسرت 


وقتی حالم بده یادم میاد که خدارو فراموش کردم.

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دیر نشده اگه شرایطشو داری برو دنبال آرزوهات اگه هم شرایطشو نداری باید بگم واقعا کاری از دستت برنمیاد بجای فکر کردن بهشون تو سعی کن مادر خوبی باشی برای بچه هات

آواکادو سایت🥑                                                            

دیر نشده اگه شرایطشو داری برو دنبال آرزوهات اگه هم شرایطشو نداری باید بگم واقعا کاری از دستت برنمیاد ...

دیر نیست ولی مشکل همسرمه، قسم خوردم به بچه هام انقدر بال و پر بدم کمکشون کنم خوشحال باشن 

وقتی حالم بده یادم میاد که خدارو فراموش کردم.

خانواده خوب اصل ماجراست خواهر،وقتی خانواده خودمون این بودن از پسر مردم چه توقعی داری من میدونم تاابد هیچکی پشتم نیست و تنهام مادرم ۳ سالگیم ولم کرد تو جهنم خونه پدریم مادربزرگم شکنجم میداد یه مدت حمله عصبی داشتم سالها فحش و ناسزا و محرومیت غذایی بس لاغر و ضعیف بود اسکلت بندی بدنم مشکل پیدا کرد و قابل درمان نبود دیگه چون درمانم نکردن پول کلاس کنکوری و منابع آزمونم نداشتم حتی پول خوراکی خریدن نداشتم🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

خانواده خوب اصل ماجراست خواهر،وقتی خانواده خودمون این بودن از پسر مردم چه توقعی داری من میدونم تاابد ...

دفیقا خانواده خیلی مهم منم بخاطر حرص و جوش لاغرم همیشه

وقتی حالم بده یادم میاد که خدارو فراموش کردم.
با شوهرت حرف بزن بگو یه سال میخونم قبول نشدم اونوقت هرچی تو بگی

من نمیخوام کنکور بدم مستقیم میخوام برم پیام نور که به پسرمو زندگیمم برسم

وقتی حالم بده یادم میاد که خدارو فراموش کردم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز