2777
2789

ایشون اشنا هستن خانوادشون پاک و سالمن ..کارمندن و احتمالا درامد بدی هم نداره ..از نظر ظاهری هم به دلتون نشسته 

امااا اول اینکه اختلاف سنیمون کمه ..یه سال فقط بزرگتره 

و اینکه ایشون  شش انگشتی هستن و وقتی من پرسیدم حاضری عمل کنی ؟ گفت نه من مشکلی باهاش ندارم 🙂

درمورد اخلاقاش شناخت بیشتری ندارم ..

جدا از بحث ظاهر اینکه انقد مقاومت و غد بازی داره سر مسئله ای که قابل حله اذیتم میکنه ..


شما باشین چکار می کنید ؟ یه مدت حرف بزنم و به مرور قانع کنم برای عمل یا بزارم کنار؟

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

پدر و مادرت چی میگن؟

میگن تصمیم خودمه 

پدرم با پدرش دوست بوده میگه خانوادش خوبه اما مشکل من ظاهرشه🤦‍♀️

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090
اگر عاشقت بشه اینکارو بخاطرت که اذیت نشی انجام میده، شاید طرز گفتنت خوب نبوده و خب بهش برخورده، بازم ...

خوب هر کسی اول عاشق خودش هست دیگه، خودش رو دوست داره، 

من‌ یه زنم ، خواستگارم داشتم گفت سینه ات رو عمل کن، رد کردم ، من همینم، قرار نیست دلبخواه کسی بشم ک به خاطر کسی تغییر ظاهر بدم

وا چکارش داری خب دلش نمیخواد عمل کنه حالش همینطوری خوبه تو هم همینطوری باید دوسش داشته باشی نمیخوای ...

تو باشی قبول میکنی؟

حتی تلاش نمیکنی قانع کنی وقتی میشه مشکل به این کوچیکی رو حل کرد فقط به خاطر لجبازی کردن همه چیو به هم بزنین؟

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090
آدما تغییر نمیکنن اگر میخوای باهاش ازدواج کنی باید با همین ظاهر و اخلاق و درآمد و .... بپذیرید و نخو ...

حتی بهش نگم درمورد عمل و.. ؟چون واقعا قابل حله


شما جای من بودید مشکلی با این قضیه نداشتی؟

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090
خوب هر کسی اول عاشق خودش هست دیگه، خودش رو دوست داره، من‌ یه زنم ، خواستگارم داشتم گفت سینه ات رو عم ...


من همه چیشو دوست دارم جدا از اخلاقاش که خب خیلی نمیشناسم 

ولی این مورد اذیتم میکنه چون حساسم 

من نمیگم به خاطر من تغییر کنه ..ولی خب هر دختزی هم بخواد وارد زندکیش بشه دوست داره این مشکل وقتی قابل حله حل بشه 🙂 نمیدونم چکار باید بکنم واقعا 

دوست ندارم تغییرش بدم ولی خب میدونم که بعدا ممکنه تاثیر بذاره تو زندگیم🙂‍↕️

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز