قبل اینکه عقد کنیم با شوهرم یکی دو روز قبل عقد بودیم بعد نشسته بودیم با شوهرم و خاهرش ک شوهر داشت ( چون جدا داره میشه ) از منم کوچیکتر بود چندسالی
نمیدونم چیشد بحث عمل دماغ شد یادم نیس
بعد خاهرشوهرم برگشت گفت تو خاستی عمل کنی بعدا باید پولشو از خانوادت بگیری بعدم ی خنده ریز زد من هیچی نگفتم شوهرم گفت مگه دماغش چشه خاهرشم گفت کلی گفتم
من اصلا با خاهرش هیچ صمیمتی نداشتیم ک بخاد همچین حرفی بزنه
دماغمم خدایی مشکلی نداره کوچیک و خوش فرمه
خاهرشوهرم بنده خدا تپل بدهیکلی بود با دماغ کوفته ای بعد از من ایراد میگرفت
اینم بگم سنتی بود ازدواجمون و غریبه بودیم اون موقع هم کلا ۳ ماه بود میشناختمشون