تو تاپیک هام هست ماه رمضون امسال بود که من از سرکار بعد از انبار گردانی خسته و کوفته ساعت 6 و نیم رسیدم خونه یعنی دقیقا نیم ساعت بعد اذان که شوهرم گفت خواهرم افطار دعوت کرده که گفتم بهش مگه الان وقت گفتنه ؟نمیشد زودتر بگن برسم حداقل یه دوش بگیرم که من نرفتم و شوهرمم گفت نمیره اما متوجه شدم جدیدا رفته بوده و حتی دختر خاله اش از مادرش پرسیده چرا من که عروس خاله هستم نیومدم و گفته بود حتما یه جوری دعوتش کردن که نتونه بیاد هرچی از پست بودن این خانواده بگم کم گفتم نمیدونم اون دنیا پیش خدا برای کارهاشون چه جوابی دارن