صبح زود با همسرم رفته بودیم دوچرخه سواری ، برگشتنی ساعت ۷ اینا بود ، یه اقا با دخترش بود داشت بهش میگفت میخوای بچرخیم تا تایمت برسه من صبر میکنم
حالا من سال ۸۸ کلاس اول بودم 😂پاییز مثل الان نبود گرم باشه ، اون موقع خیلی زود سرما شروع میشد ،مامانم ساعت ۶ صبحححح بیدارم میکرد ، بابامم که همیشه ی خدا عجله داشت که دیر نرسیم کله ی صبح هنوز افتاب درنیومده منو میبرد سمت مدرسه چند بار انقدر زود رسیده بودم که اولین نفر تو مدرسه بودم 🤣از سرما میلرزیدم یه گوشه کز میکردم تا بقیه بیان ، یه بارم بخدا در میزدیم تا نگهبان مدرسه در و باز کنه ، انقدم سریع بابام میرفت که یه بار میخواستم یه چیزی بزارم تو کیفم شیشه ی ماشین پایین بود کیفم پرت شد بیرون از ماشین😆😆بزرگوار انضباط و آن تایمی اولویت اولشه
آنکس که در قفس زاده شده ، پرواز را یک بیماری میپندارد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من اون زمون موقعی که خودم میرفتم مدرسه اینقدر استرس نداشتم که خودشم مامانم بیدار نمیشد فقط منو بیدار میکرد باقیش با خودم بود الان من برای دخترم عجله دارم دخترم نیم ساعت طول میکشه تا دستشویی بره مسواک بزنه لباس بپوشه
چه خوب که از پس کارای خودت بر میومدی ❤️باریکلا داره
ولی هیچکس منو تایید نکرد برعکس زیادم مسخره شدم مانع پیشرفتم شدن خودشم تک دخترم مامانم به شدت منو وابسته خودش کرده بود انگار اعتماد بنفسم رو ازم گرفت الان با این سن و سال همش دنبال تایید و تمجید دیگرانم یه کاری کرده بود من الان تقریبا ۳۰ سالمه تا چند سال قبل نمیتونستم از سوپر مارکت یه چیزی بخرم ولی به خواب صبحش حساس بود دیر بیدار میشد منم مجبوری خودم حاضر میشدم
ولی هیچکس منو تایید نکرد برعکس زیادم مسخره شدم مانع پیشرفتم شدن خودشم تک دخترم مامانم به شدت منو واب ...
عزیزم ، بگردم ، چه بد ، خیلی تاثیر بدی داره این رفتار روی انسان ، در سالهایی که انسان هی بزرگ نیشه رشد میکنه در تمام ثانیه ها این بار سنگین و حس میکنه روی دوشش که فلان رفتار چه تاثیری داشت
آنکس که در قفس زاده شده ، پرواز را یک بیماری میپندارد