من گربه دارم
این بشر انقدررررر حسوده ک حد نداره ی جوجه گربع پشت درمون بود
درو باز کردم دویید تو خونمون(انگار دستی بود یا خونگی بود طفلی) براش غذا اوردم اب اوردم یهو گربه ی خودم بیدار شد تا اینو دید سلیطه بازیاش شروع شد😐😐اون جوجه گربه طفلی درو باز کردم ک بره نمیرفت پشت پاهای من قائم شده بود میو میکرد
به زور بیرونش کردیم چون گربم بالغه میزد حیونکیو ناکار میکرد
الانم تموم لباسامو عوض کردم دستامو شستم میرم طرف پیشول خودم کتکم میزنه😐تموم دستو بالمو چنگ زده نمیشه بهش نزدیک شد
نذاشت اون بیچاره ی گوشه ی حیاط اروم بشینه ک 😐جیگرم کباب شد اما گربه ی خودممم عصبی شده 💔