سلام ما بعد اختلافات و بگو مگوهای فراوان در نهایت تصمیم گرفتیم یه جشن کوچیک بگیرین و بریم سر خونه زندگیمون
خونواده ی نامزدم بر این باور بودن که حنابندون پای خونواده ی عروسه و کوچکترین مسئولیتی قبول نکردن مادر من هم قبول نکرد چون شهرامون از هم دوره گفتن که ما شهر خودمون میخوایم عروسی بگیریم و فلان بازهم قبول نکردیم
در نهایت دوماد نتونست سرویس چوب بگیره و مثلا برای اینکه به من نشون بده داره قال قضیه رو میکنه و اینا گفت سرویس چوب بگیرم و عروسی نگیرم در عوض هزینه لباس و فیلمبرداری رو من میدم
فقط یه جشن شما تو شهرتون بگیرین و تموم شه
که خونوادم اونم قبول نمیکنن من خودمم میبینم که واقعا این وسط فشار میوفته رو خونواده ی من خرج تالار .دیجی .آرایشگاه.پذیرایی میوه و شیرینی و هزارتا دنگ و فنگ بعد اینا فقط یه لباس و یه فیلمبردار بیارن و بگن که عروسی گرفتیم ...
اینا به کنار و بارها بهم گفته خونوادم برا دومادامون پلاک گرفته بودن و یعنی تو هم باید بگیری در حالی که نیم ستی که واسم گرفتن سرجمع ۷گرمم نمیشه
الانم نه خونواده ها منتظر همن و این وسط من پیش هرکدوم میرم تحت فشارم و میگن چی شد خبری نشد!
از اینورم نامزدم میگه خودت درستش کن من دوتاقلمو میتونم گردن بگیرم و واقعا دیگه موهام سفید شده از فکروخیال من چیکار کنم؟ کارشون واقعا غیر منطقیه من واقعا به عنوان یه عروس حتی لحظه ای شور و ذوق اینو ندارم مراسمم لباسم فلانی قراره چجوری باشه همش استرس و اضطراب و واقعا دیگه دلم پره ..