دلم برای دخترانههای وجودم تنگ شده. برای شیطنتهای بی وقفه💔💔
بیخیالیهای هر روزه، ناز و کرشمههای من و آینه،
خندههای بلند و بیدلیل، برای آن احساسات مهار نشدنی😇
حالا اما، دخترک حساس و نازک نارنجی درونم چه بیهوا این همه بزرگ شده😥💔
چه قدی کشیده طاقتم، ضرباهنگ قلبم چه آرام و منطقی میزند💓💓💓💓
چه شیشهای بودم روزی، حالا اما به سخت شدن هم رضا نمیدهم❤️🩹
به سنگ شدن میاندیشم، اینگونه اطمینانش بیشتر است.🗿
جای بستنی یخیهای دوران کودکیام 🍭را قهوههای تلخ و پر سکوت امروز گرفته است☕
این روزها لحن حرفهایم اینقدر جدی است که خودم هم از خودم حساب میبرم😒
در اوج شادی هم قهقهه سر نمیدهم و تنها به لبخندی اکتفا میکنم😳
چه پیشوند عجیبی است کلمه خانم
همین که پیش اسمت مینشیند😑
تمامی سرخوشی و بیخیالیات را از تو میگیرد و به جایش وزنه وقار و متانت را روی شانهات میگذارد😒
نه اینکه تمامی اینها بد باشد، نه!😐
فقط خدا کند وزنشان آنقدر سنگین نشود که دخترک حساس و شیرین درونم زیر سنگینی آن بمیرد…😢
امروز شاید روز ما نباشد، اما ما همان دختر دیروزیم، روزمون مبارک😇😇