هیچ وقت طوری رفتار نکردن که من جلوی شوهرم به وجودشون افتخار کنم
همیشه آویزون همیشه طلبکار یه ارزن محبت خودشونو یه خروار میبینن یه کوه محبت مارو وظیفمون
هزار بار میان خونم روی سرم میزارمشون براشون بهترینهارو میپزم خونرو با خستگی و بچه کوچیک تمیز میکنم میان میخورن اضافشم برای فردا میبرن خودمم براشون میزارم خونه رو از بالا تا پایین بهم میریزن تهش بچه هاشون یه دست کتک هم به بچه هام میزنن پا میشن میرن دریغ از یه تعارف خشک و خالی که تو هم خونه ی ما بیا
یه وقتها بدون دعوت میرم میگم چند بار اومدن بزار یه بار من برم شامم هم میبرم میرم میبینم طرف دو کیلو میوه نخریده دو تا کفگیر برنج ته قابلمشه میگه شام داریم به خدا خیلی وضعشون خوبه اونقدر خدا بهشون داده که این پولها براشون هیچی نیست