سلام دوستان خلاصه بگم که مادر من به شدت زمانی که مجرد بودم خسیس بود با اینکه برای خودش خیلی خیلی خرج میکرد ماهیانه سیصد تومن به من پول میداد برای دانشگاه و ... که بعد ها کار یه موسسه خواست کمک کنند و اونا ماهیانه یک تومن میدادن
هیچوقت برام لباس نمیخرید و من در سن بیست و دو لباس های پانزده سالگیمو میپوشیدم همیشه هم لاغر مونده بودم
خدا بهم رو کرد و با یک خانواده پولدار ازدواج کردم و الان خوشبخت ترینم
مامانم انگار چشم دیدن نداره ، تا میبینه من حالم خوبه میاد خراب کنه حالم رو
همش شوهرم رو مسخره میکنه
بهم میگه مگه برات چیکار کرده که لباس و ... گرفته باید آیفون برات بخره و ... همش میخواد دعوا بندازه بین ما