منم همیشه میرفتم پیشش که بیا آشتی بیا شام گذاشتم بچه ها گشنه هستن بدون تو مزه نمیده
اونم صد تا قول بی ربط ازم میگرفت میومد با منت
امشبم رفته بود ماساژ، یارو خودش نیومده بود شاگردش را فرستاد اینم نرفت دیگه
اومد تو خونه با قهر رفت تو اتاق. قرار بود بریم واسه بچه ها لباس پاییزی بگیریم. فکر میکرد بخاطر این برم باهاش آشتی
منم این دفعه نرفتم.
شام هم کباب قرار بود بزارم. رفتم روی منقل برای خودم و بچه ها دارم میپزم
اَه اعصابم خورده بیاین بگید کار خوبی کردم