باهم دیگه امید داشتیم انگیزه داشتیم هرکاری برا خوشحال کردن همدیگه میکردیم زندگی خیلی شیرین بود برام الان دوسپسرم بخاطر اینکه یه سری اتفاقا افتاده روحیش داغونه دیگه هیچی مثل قبل نیست منم متوجهم ولی نمیتونم تحمل کنم این سه چهار ماهه منم دیگه کمی ازون ندارم به قبل خودمنگاه میکنم که چجوری بودمو الان تو چه وضعیم تروخدا کمکم کنید چیکار کنم من واقعا عاجزم