2777
2789

بچه ها من ۲۳ سالمه ،شاغلم و تو یه شهر نسبتا بزرگ زندگی می کنم اما اصالتا برای شهر کوچیک ام که خیلی رفت و امد داریم بهش 

حالا یه پسری که یه سال بزرگه ازم چند روز پیش تو اینستا پیام داد بهم که از اشناهاییه که اهل اون شهر کوچیکس و گویا خانوادمو میشناسه و منم دیده ..خیلی غیر مستقیم گفت اشنا بشیم که منم قبول کردم چون میدونم پدرش دوست بابام بوده 

من از همون اول بهش گفتم اهل دوستی نیستم و گفت اوکیه من به فکر ازدواجم 


اما مشکل اینه که  رفتاراش خیلی رو مخمه..مثلا پیام میده میره ..جواب که میدم یه ساعت بعد جواب میده ..کم پیش اومده پشت هم چت کنیم ..

یا اینکه اصلا رسمی حرف نمیزنه مثل رلا حرف میزنه درحالی که من رسمی جواب میدم و کلا در طول روز ده بیست تا پیام رد و بدل میشه و این به من القا میشه که اونقدری که باید جدی نیست یا تجربشو نداره یا مغروره یا بازی میده 


حالا من می خوام بهش بگم اگه واقعا قصدت اشناییه این روال که فقط وقت میگذرونیم و چهار تا پیام از روزمره میگیم نتیجه نداره و بهتره ادامه ندیم ..


به نظرتون کار درستیه؟ چون نمی خوام تو شهر بپیچه فلانی با فلانی دوسته و از طرفی ام اکه واقعا جدی نیست بفهمم

ولی خب هدفمم این نیست که واقعا جواب رد بدم 

رفتاراش رو مخه فقط 

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مثلا تو اشنایی های قبلی درمورد خودمون و انتظارات و ویژگی هامون میگفتیم 

ولی این دقیقا مثل رلا می پزسه مثلا میگه چکارا کردی و فلان

می خوام بفهمه اگه واقعا می خواد جدی حرف بزنیم نه فقط از روزمرگیامون

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090

بهش بگو یه ماه باهم چت میکنیم اگه فکر کردیم به درد هم میخوریم جدی بیا جلو اگرم دیدیم تفاهم نداریم تمومش میکنیم

به کارما هم تاجایی اعتقاد دارید که برگرده به دیگران ، به کمر خودتون که میزنه یا چشم خوردید یا براتون دعا گرفتن

درسته به نظر من

همینو بهش بگم ؟!


یا بزارم یه مدت بکذره بعد اگه درست نشد بگم؟ چون اول کفت درگیرم ولی می دونم ادمی که بخواد پیام میده

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090
بهش بگو یه ماه باهم چت میکنیم اگه فکر کردیم به درد هم میخوریم جدی بیا جلو اگرم دیدیم تفاهم نداریم تم ...

من تو قبلی همینکارو کردم طرف یه ماه کلااا بمباران عاطفی کرد و کلی ادعا داشت بعد یه دفعه گفت به درد هم نمی خوریم 

می ترسم بهش این فرصت رو بدم و بازیم بده

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090
من تو قبلی همینکارو کردم طرف یه ماه کلااا بمباران عاطفی کرد و کلی ادعا داشت بعد یه دفعه گفت به درد ه ...

حداقل یه ماه بازیت میده نه اینکه تا یه مدت نامعلوم هی امروزو و فردا کنه و بپیچونه اگرم دیدی رابطه رو نمیخوای راحت بهونه داری که دیگه ادامه ندی

به کارما هم تاجایی اعتقاد دارید که برگرده به دیگران ، به کمر خودتون که میزنه یا چشم خوردید یا براتون دعا گرفتن

چن وقته اینجوریه؟

از اول 

چند روزه فقط حرف می زنیم

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1957090
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792