من از این وضعیت خستم
من خودم خواستم پارتنر داشته باشم
ولی صدای دُهُل از دور خوش است
آقای محترم من خسته شدم تا بهت بفهمونم یه ذره از محبتات نسبت بهم کم شه من ناراحت میشم ، من آدم زودرنجیم ، اگه شب نیای چت کنیم من عمیقا ناراحت میشم ، من مجبورم برای اینکه شبها نخوابی فقط یه نوبت برای چت بیام نه صبح نه عصر فقط شب به شب بیام و باهات یه ساعت حرف بزنم ، اینجوری شاید از فرط دلتنگی بیدار بمونی حتی اگه خیلی خسته باشی ، ولی آخه بی وجدان فردا جمعه اس کار تعطیله خوب بیدار میموندی حرف میزدیم فردا تا ساعت یک ظهر میخوابیدی تو خودت به من اهمیت نمیدی پس توقع ابراز علاقه از من نداشته باش . بهم گفتی اومدی ببینمت موهاتو نبند من چرا باید بگم باشه میبندم حق نداری بهم دست بزنی فهمیدی اینقد منتظرت میزارم برای دیدار تا دلم خنک شه حالا حالا باید به همون یه ساعت چت قانع بشی گفتی اومدی پیشم میشه موهاتو میبافم گفتم یه بار باشه ولی اون یه بارم عمرا بزارم مگه تو خواب ببینی بزارم موهامو ببافی ولی دیگه واسه نیومدت ناراحتی مو نشون نمیدم میگم برام مهم نیست ولی تو دلم خیلی برام مهمه و تا مغز استخون ناراحت میشم ولی بدرک خودت میخوای باهات بد باشم دیگه هم عشقم بهت نمیگم بمونی برام هم نمیگم حالت جا بیاد اصلا چرا همیشه باید اینا رو بگم یه روز هیچ بهت نگم چی میشه هیچی نمیشه نترس نمیمیری
پ.ن: اومد دردِ دلمو اینجا بگم خودش نیست و رفته خوابیده ولی من اگه حرفمو نمیزدم دق میکردم باید به یکی میگفتم🫠❤️