میشه گفت این اولین ( و خداروشکر آخرین 🤣 ) شعری هست که تو عمرم نوشتم ، حدود یک ماه پیش نوشتمش و الان که میبینمش اینطوریم که عیو ، خجالت اوره ولی خب که چی ممنون میشم بدون مسخره کردن نظر بدید و نقد کنید تا بتونم بهتر شم
گهگداری در خیابان ها به دنبال تو میگردم
خنده ای زیبا آید و نام تو باز آید به سرم
خنده زیباست اما مال تو نیست ، عشق زیباست اما بی تو نیست
با درخت از عشق خود میگویم میخندد. دل دیوانه را عاشق نیست
تو بگو ای بی کران دل دل جوان چه داند از عشق؟
این عشق گر توهم نیست پس چیست ؟ دانهی شهوت و گنه بندگیست؟
گذرا باشد و با پایان ، اما دل نیابد جز به آن
میدانم که دروغین است ولی نخواهم که دوست داشته باشم کس دیگری
منِ بزرگ ، شرمگین ام ببخش که اکنون به این گونه دروغین ام