2777
2789
عنوان

اصرار مادر شوهرم

920 بازدید | 56 پست

تازه ازدواج کردیم و خونمون تا خونه مادر شوهرم یه ساعتی راهه و ماشین نداریم و رفت و آمد هم سخته. آخر هر هفته که میشه مادر شوهرم زنگ میزنه میخوام فلان غذا رو درست کنم بیاین اینجا. 

چیکار میکنید بیاید اینجا 

ما میخوام فلان غذا رو بخوریم ولی گفتم تا شما نیاین ما نخوریم. 

خلاصه مدام اصرار می کنیم. 

و من واقعا این اخلاق رو دوست ندارم. 

چون فقط یه آخر هفته می تونم با همسرم وقت بزارم. یا جایی بریم باهم. 

چجوری با احترام برخورد کنم و بگم نمی تونیم بیایم؟ 

والا من که دوسال نتونستم به مادرشوهرم بفهمونم آخرم از نزدیکشون اومدیم دوساعت دورتر 🤣الان خیلی اصرار داره دوباره برگردیم نزدیکش 

فقط 13 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

تاریخ۱۴۰۴/۰۳/۰۲ بیبی چکم مثبت شد 🥰۱۴۰۴/۰۳/۰۳ جواب آزمایشم با بتا ۱۶۰۰ مثبت شد مامان جون نمی‌دونم دختری یا پسر ولی منو بابا عاشقانه دوست داریم و از حضورت خوشحالیم 😘۱۴۰۴/۳/۳۱ رفتیم سونوگرافی خدارو شکر قلبت تشکیل شده بود😍۱۴۰۴/۰۴/۱۸ واسه اولین بار صدای قلب کوچولوی شنیدم  🤩۱۴۰۴/۴/۲۳ رفتیم انتی بابا کلی ذوق کرد از دیدنت و توهم حسابی شیطنت و دلبری میکردی دستای کوچولوت تو دهنت بود و دکتر احتمال داد یه پسر ناز باشی😍۱۴۰۴/۵/۲۰ اولین ضربهات مثل نبض حس کردم عشق مامان 🥰۱۴۰۴/۰۶/۰۵ رفتیم آنومالی ماشاالله خیلی شیطونی مامانی همش داشتی میچرخیدی دوست داشتم ساعتها به صفحه مانیتور نگاه کنم و ببینمت خانم دکتر گفت یه پسر نانازی 🥰۱۴۰۴/۰۶/۱۳ اولین خریدت کردیم دوتا زیر دکمه کوچولو بابا همش میگه این خیلی برات بزرگه 🤩۱۴۰۴٫۰۷/۰۲ وقتی بابایی دستش رو شکمم بود یه لگد محکم زدی بابایی کلی خندید و ذوق کرد برات ❤️ ۱۴۰۴/۰۷/۰۳ پریشب با دیدن خون یه شوک بهم دادی مامانی اونجا احساس کردم یه تیکه از وجودمی و چقدر بهت دلبستم من گریه کردم و بابایی خیلی نگرانت بود رفتم دکتر و گفت نیم سانتی دهانه رحم باز شده و باید استراحت کنم 😢۱۴۰۴٫۰۷٫۱۵ امروز اتفاقی فهمیدیم بابایی از یه آهنگ خارجی خوشش میاد توهم خوشت میاد و هروقت اون آهنگ میذاریم کلی تکون میخوری منو باباییم دستمون میذاریم رو شکمم و دوتایی از شیطنتات کیف میکنیم راستی اسمتم انتخاب کردیم قلب مامان  ❤️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شوهرت باید بهشون بگه راحت باشید خیلی خسته ام یه امروز تعطیلم میخوام یکم نظافت کنم و استراحت کنم اکرش کارش اداریه بگه فردا کلی کار باید تحویل رئیس بدم باید اونا رو انجام بدم نمیرسیم بیایم

توام حق داری ولی دلم برای مادرشوهرتم میسوزه چون دوست داره با بچه هاش دور هم باشه آخر هفته


واقعا این دلسوزی رو درک نمی کنم. 

چون تا جوون بوده با شوهر و بچه هاش کلی مسافرت رفته و خوش گذرونده. 

الان اوج جونی ماعه که بتونیم استفاده کنیم و لذت ببریم. 

نه بخاطر اینکه دلمون میسوزه یا بهم اصرار می کنن هی هر هفته بریم اونجا. 

ماهم یه ساعت فاصله داریم و هر هفته ۵شنبه جمعه اونجاییم این هفته ب شوهرم گفتم نمیام دیگه خسته شدم بعد حال هم نداشتم هم پریودم هم خیلی سرگیجه دارم اقا قهر کرد ک چرا میگی نمیام بعد این کثافتا دیدن نمیریم باز چند بار زنگ زدن بیاید چرا نیومدید بیشتر قهرکردیم😶 

وَتَنَت وَطَنَم ❤چقد خوبه به عشقت برسی بعد کلی سختی🤩😍🤩😍💖
مادرشوهر خوبی داریدقدرشو بدون اگه همسایه دیوار به دیوارش بودی همه رو دعوت میکرد تو رو دعوت نمیکرد مت ...


عزیزم هر چیزی به اندازه خوبه واقعا. 

هر چیزی ام حدی داره. 

من همه تلاشمو دارم میکنم. زورمو میزنم زندگیمو بسازم 

باور کنید یسری محبت ها ظلمه ب بچه ها. 

ماهم یه ساعت فاصله داریم و هر هفته ۵شنبه جمعه اونجاییم این هفته ب شوهرم گفتم نمیام دیگه خسته شدم بعد ...

واقعا درکت میکنم. 99 درصد مواقع  تموم بحث من با همسرم در این موارده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز