امروز با همسرم بردیمش دکتر داروهاش شد۱۵۰۰
۲۵۰هم شد ویزیتش
شوهرم گفت وایی چقد زیاد شده من ب شوهرم گفتم زشته بخدا خودم بردمش پیش دکتر خودم دارو گرفتم براش خودم بردمش تزریقات
ولی سر ی موضوعی با همسرم بحثم شد
من زودتر زدم بیرون و زود تر سوار ماشین شدم
مادر شوهرم ب شوهرم گفته نکنه زنت ناراحت شده اینقد خرج کردی شوهرمم گفته ن زنم اینجور ادمی نیست از وقتی شوهرم بهم گفتع ناراحت شدم حس میکنم الان میگه من پول دوستم از صب تا حالا باهاش میگم میخندم اصن ب رو خودش نمیاره مادرشوهرم خونه خواهرشم رفته ولی زنگم زد ک چیکار میکنم ولی خودم ناراحتم بنظرتون بهش بگم اینجوری ک فک میکنی نیست🥲