پس بهتر که قسمت بوده باهم ازدواج نکنید
آخه سنی نداشتی که دانشگاه نری و زودم بچه دار شی
چندسال که میگذشت حسرت میخوردی که درس نخوندم به آرزوهام نرسیدم تا به خودم اومدم بچه داشتم و مسوولیت و...
واسه سنت واقعا این چیزا زود بوده
عزیزم قسمت نبوده ایشالا یه روزی یکی سر راهت قراربگیره وباهاش خوشبخت بشی وقتی همین خواستگارقبلیتو دیدی ته دلت بگی خداروشکر که ازدواجم باهاش جورنشد
ولی ۲ سال پیش منو خیلی به هم ریخت
مامانم انقد خوشحال بود که خواستگاری کردن
بنده خدا مامانم از دست پدرم بد کشیده
میخواست من خونواده خوبی شوهر کنم
هعییی
با همه اینا صرفا چون شرایط خوبی داشت قبول کردم و توی ی لحظه پا گذاشتم رو آرزو هام
ولی بعدش آقا منصرف شد
البته میگم کلی معذرت خواست گفتم واقعا قصدم خیر بوده
عزیزم من نگفتم نباید منصرف میشده وگرنه هم من هم ایشون قبل عقد هم میشه منصرف شد .
من کلا از اون حس بیچارگی که حس حقارت بهم دست داد حرف میزنم از اینکه روز بعد از اینکه گفتم بله تازه یادش افتاده ..
درکم میکنی اصلا؟
و آره ما اصولا تو ازدواج هامون آشنایی خیلی کمی داریم
ما شهرستانی م و اینجوریه من نسیت به چیزی که دیدم گفتم
هر کجا فرق داره.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
