من چند ساله ازدواج کردم. همسرم خیلی مرد خوبیه و همه جوره هوامو داره ولی من خیلی وابسته ی خانوادمم. خونمون زیاد دور نیست هفته ای یکی دو بار میریم خونشون ولی بازم فکر میکنم کمه. دوماه شب نرفتیم نخوابیدیم یعنی پیش نیومد نشستم گریه کردم همسرم گفت اینهمه وابستگی اصلا درست نیست و خیلی ناراحت شد. میگه بخاطر این چیزا الکی زندگیمونو خراب نکن. من زندگیمو دوست دارم ولی خیلیم دلتنگ پدرمادرم میشم با اینکه هر هفته میبینمشون
بنظرتون کارم اشتباهه؟ چیکار کنم؟