نزدیک۲۷سالمه
یه خاستگار جدی و درست درمون نداشتم
چله برداشتم و دعازیادکردم... ز بی فایده بود هرحاجتی داشتم براورده شد جز این.
خیلی ناراحتم بابت این موضوع شاید درکم نکنید ولی براکسی که ازدواجی بود و عاشق بچه و...سخته براش مجردی اونم وقتی که توزمان مناسب خودش این اتفاق رخ نده .هرچی میگذره ذوقم کمترمیشه بنظرم بهترین زمان مناسبش توهمین سنیه که الان هستم ولی ناامیدم باورم نمیشه که بشه.
و میخوام باهاش کناربیام و بپذیرم این مسئله رو
وانقدرغصه نخورم بابتش و نجنگم باخودم وخدا ...که بشه
راهنماییم میکنید که چطورمیتونم بااین مسئله کناربیام بپذیرم نشدنه خواسته ای که چندساله میخام ونمیشه روبپذیرم.