2777
2789
عنوان

گیر دادنای بیخودی😁😁

378 بازدید | 29 پست

بیاین یکم یاد کنیم از گیردادنای معلم و ناظم مدرسمون و بگید چه شیطونی هایی میکردین تو مدرسه😍😍😍

ناظم یکی از مدرسه هایی که میرفتم فوبیای کلیپس داشت😂😂😂بنده خدا تا میدید یکی زیر مقنعه یه کوهان شتر داره بهش گیر میداد که باید کلیپستو در بیاری

همون زمانا بود که کلپیس مد شده بود همه هم انگاری واجبمون بود بزنیم 

صبح که میشد میرفتیم کلیپسارو تو باغچه مدرسه قایم میکردیم ظهر که میخواستیم بریم خونه برمیداشتیم میزدیم به موهامون

یه دفعه باغبون اومده بود باغچه های مدرسه رو سروسامون بده دیده یه عااالمه کلیپس تو باغچس و به ناظم میگه ناظم هم همشو جلومون شکست😂😂😂😃😃😃😃

آنکه با زندگی میسازد،زندگی را میبازد.با زندگی نساز، زندگی را بساز✌😊

همش بهم ميگفت آستيناتو تا نزن 

بده پايين

انگار نون و آبش از زير آستين من ميومد. 

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ناظم ما از من گوشی میگرفت همش😀خخخخ یه سوتی خفن دادم سر این گوشی که نگوووو😆😆😆بچه های دیگه میزاشتن تو سوتینشون که لو نرن منم سینه هام کوچیک بود البته الانم فرقی نکرده😅گذاشتم گوشیو خیر سرم تو سوتینم یه دفعه جلو ناظمه زاااارتتتتتت سر خورد افتاد پایین😆😆😆😆😆😆

از یه متخصص ارتوپد سوال شد چطوری خدا رو شناختی؟گفت: کنار دریا، مرغابی را دیدم که پایش شکسته بود.اومد پایش را داخل گل های رس مالید بعد به پشت خوابید،پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد.اینطوری پای خود را گچ گرفت!فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده...به خودت نگاه کنی خداشناس میشوی...مغرور نشوید!وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد،وقتی میمیرد مورچه او را میخورد.شرایط به مرور زمان تغییر میکند،هیچوقت کسی را تحقیر نکنید.شاید امروز قدرتمند باشید اما زمان از شما قدرتمندتر است.یک درخت، هزاران چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت میتواند هزاران درخت را بسوزاند!پس خوب باشیم و خوبی کنیم...🙏🏻🌸باردار نیستم دوستان😎💜

از گیر دادن ناظما

فقط اونجاش که تو نور افتاب به ابرو نگاه میکردن یک وقت خدایی ناکرده یک دونه ازشون کم نشده باشه اسلام به خطر بیوفته  

دارم دلگرم تر میشم از این نزدیکی با اتیش...    کسی پشت من ایستاده که مثل کوهه سرسختیش....          ❤sh❤sh❤

همش میگفت شلوارتو‌بده پایین قوووزکت پیداس🤨انگار خودش قوزک نداشت🧐🧐🧐قوزک آیااااا غوزک آیاااا کدام

من😎😎👉🏻😎آری من😎از تكنولوژي خواهشمندم 🙏🏻سرعت پيشرفتشو با  سرعت جيب من 😎👉🏻😎هماهنگ كنه🤨🤨🤨🤨باتشكر😎🧐
از گیر دادن ناظما فقط اونجاش که تو نور افتاب به ابرو نگاه میکردن یک وقت خدایی ناکرده یک دونه ازشون ...

واااقعااااا؟؟؟؟؟😲😲😲 نمیدونستم تا این حد هم گیر میدادن😂😂😂

آنکه با زندگی میسازد،زندگی را میبازد.با زندگی نساز، زندگی را بساز✌😊

تو کلاس مجله میخوندم😐ادامس میجویدم😐کل کلاسم داشتم با دوستام نامه پراکنی میکردم 

معدلمم ۱۹و نیم بود همیشه دبیرا میگفتن یعنی منتظریم ی نمره کم بگیری بفرستیمت دفتر😂😂

🪴💮دیگه حتی تراپیستمم نمیتونه منو بتراپه🥹💮🪴

به زور بهمون میگفتن هد بزنید دختر 12 سالرو 😕😕😕😕 

دستما میکشیدن تا تو تخم چشممون ببینن مدداد نکشیده باشیم 😕 

دست میکردن تو مقنعه هامون چرا موهاتو انقدر بالا بستی کلیپس که پیشکش

دستبند و ساعت و انگشتر وکفش رنگی و جوراب کوتاه و مقنعه مشکی که ممنوع بود . ترور میشدی اگه اینارو داشتی 

دست میکردن تو سو تی ن تو شلوار ادم تو همه جا که یه وقت گوشی نداشته باشی 

چققققدر گیر میدادن وااااای . 

اونوقت ذره ای بار علمی نداشت مدرسه هامون خدالعنتشون کنه عوضیارو اه

 + بگو بارون بیاد آروم میشم                      _ آروم باش بارون میشم                        
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792