باردارم حالم خیلی بده همش تهوع بیحالی سنگینی سر بعد من خودم بچهی دوم نمیخواستم شوهرم اصرار و اصرار که باز بچه میخوام منم امروز باهاش دعوا کردم که تو منو به این حال و روز انداختی حالا مگه بچهی دوم قراره چه گلی به سرت بزنه که منو تو این عذاب انداختی بیچاره مظلوم هیچی نگفت کاش خدا مرگ منو میداد دیگه این دنیا را نمیخوام
دمیترون نمیخوری؟من اوایل میخوردم خوب بود اما گفتن نخوری بهتره منم میترسم
منم یه مدت نخوردم داغون شدم کلا همهچیز را بالا میوردم الان سه روزه میخورم بهتر از قبل شدم ولی همچنان در عذابم کامل جلو تهوعم را نمیگیره اگه اون موقع ۱۵ دفعه در روز بالا میوردم الان شده ۵ دفعه
آیدا کیه؟ دیگه تحمل ندارم اینقدر حالم بده کامل روحیهامو باختم
باز خدا کنه یکی حالتو درک کنه پیش ما یکی حامله باشه افسرده باشه یه داد بزنه غر بزنه میگن دیوونه تازه کتمشم میزنه من هیچ وقت یادم نمیره سر بچه هام هردو خیلی کتک خوردم مثلا سر پسرم ویار شدید داشتم نا نداشتم ظرف بشورم آنقدر من و زد که الان بچم مشکل داره ،😭
عزیزم🥺 چقدر زنها گناه دارن هم این همه عذاب بکشن تو بارداری هم اینجوری اذیتشون کنن
به خدا انقدر نزاشت بابامو ببینم تا خبر رسید فوت کرده بعدشم برای ختمش کلا دوبار گذاشت برم اونم تنهایی بچهامم ندادن میگفت به ساعته برمیگردی هیچ وقت نمیبخشمشون همیشه میگم اوندنیا صد در صد جهنمه براشون من گذشته خیییلی سختی داشتم حتی کسایی که من و میشناسن وقتی منو میبسنن با افسوس و بغض نگام میکنن باورت میشع به بار سر بارداری بستنی هوس کردم برام نخرید گفتم عب نداره نمیخورم بعدش شبش منو میزد مامانش میگفت چرا میزنی میگفت صبح بهم گفت بستنی میخوام عوضی مثل بچه هاست مادرشم میگفت راست میگه به زنه گنده ای خجالت نمیکشی بستنی میخوای ...وقتی با اون شکم زیر دست و پاش کتک میخوردم فقط دعا میکردم بچه سالم باشه همش شکمم و گرفته بودم الان بچم مشکل داره بهم میگن عرضه نداشتی بچه مثل ادم به دنیا بیاری مشکلشم فقط کلشه اب رفته تو سرش سرش خیلی بزرگه چون لاغرم هست بدتر دید داره بچم کلاس اول همش تو کلاس کلاه سرش میکرد کسی نبینه