یه سری چیزا رو به مامانم میگم
چون مامانم میگه پیام میدید چی میگید بهم دیگه
هر روزم ازم می‌پرسه چی گفت چی نگفت
بعد مامانم میره تماممم حرفامو به مامان بزرگم منتقل میکنه
چکار کنم
یعنی هر چی به مامانم گفتم مامان بززگمم می‌دونه
اصلا چکار کنم مامانم انقد تو پیام دادن های من دخالت نکنه
خودت باید مدیریت کنی چی رو بگی چی رو نگی
حواست باشه این خواستگار تبدیل نشه به رل و دوست پسر .
چیزهای خیلی بی اهمیت رو بگو.یا هم رک به مادرت بگو احساست رو
بگو مامان بذار اگر به چیز مهمی رسیدم بهت میگم
پیام هات،بحث هاتون،مشکلاتتون،اخلاق بد و...به خانوادت کلا نگو
لازم‌نیست خودت با ریز جزئیات بگی
بعدم مامانه دیگه دوست داره بدونه میخواد اونم بشناسدش
مثل مامان من😂ولی با این تفاوت که مامان من به هیچکس نمیگه یه جای خلوت پیدا میکنه و باهام پچ پچ میکنه🥲
راست میگه چه پیامی میدید
اگه بگیره بگو بیاد خواستگاری
اینو تو داری پر رو میکنی
من جای تو بودم اصلا نمیگفتم، یعنی چی که هم مادرت می‌دونه هم مادربزرگت، این چتا خصوصیه
ازمادرت مخفی نکن باهاش مشورت کن فعلاکسی که بایدروش زوم کنی خواستگاره نه مادرفقط بهش بگوبه مادربزرگ نگو بعدایک کلاغ چل کلاغ میشه
بگو چیزی خاصی نگفتیم اصلا
از الان دخالت میکنه وای به بعدش
من از اول اینطور بودم که اره همه چیو باید مامانا بدونن
ولی اشتباهه
همه چیوووووو به مامانم گفتم
ببین وقتی حرفمون میشد دعوامون میشد بحثمون میشد میگفتم
اون از دل من درمیاورد جبران میکرد ولی مامانم برای همیشه ازش کینه گرفت و بدببین شد همین الان که کات کردیم ما مامانم بازم سایشو با تیر میزنه
فقط خوبیاشو به مامانت بگو اونم مختصر
به مامانت خب رک حرفتو بگو
بگو وقتی انقدر برا من ارزش قائل نیستی و نمیدونی حریم شخصی چیه
پس دلیلی نداره بیام حرفامو بهت بزنم
