سال ها گذشته باورم نمیشه داره میشه ده سال از اولین باری که دیدمت و 5 سال از آخرین باری که دیدمت می گذره
حالا هزاران کیلومتر دور تر از تو و در دانشگاه دیگه دوباره خودم و خودت رو دیدم
یک پسرکه انگار یک سیب که از وسط نصف کردن و شبیه توست و دختری که انگار منم.... . ساعت هاست که بهشون زل زدم و قلبم مچاله میشه. روزهایی که داشتیم
کل اینترنت رو سرچ کردم که ببینم داری چیکار می کنی اما هیچی ازت نیست
خیلی عذابم دادی خیلی 5 سال برای زندگی دوباره جنگیدم تا دوباره خودمو جمع کنم و هنوز نتونستم اون دختر قبل از تو بشم. سال ها منتظر بودم برگردی اما برنگشتی . هر زنگ هر پیام فکر می کردم تویی اما تو نبودی
نمی دونم فقط اینو می دونم بعد از تو دیگه نتونستم عمیقا کسی رو به اندازه تو دوست داشته باشم......................
شاید باید آخرین بار ازت خداحافظی می کردم شاید پشیمونم می کردی هر چند بعید می دونم
قرارمون یادت نره....