من ۳۸ سالمه ازدواج نکردم الان کارمندم ناراحت نیستم چرا ازدواج نکردم نشده دیکه
من یه زمانی که از اقایون خیلی شناخت نداشتم دوست داشتم ازدواج کنم الان دیگه برام مهم نیست با اینکه تو رابطه نبودم اصلا ولی دیگه اون کشش قدیمو نداره البته من مثل قدیم هم کمرو نیستم
من دیگه الان باید بچه ام بزرگ میبود
دقیقا منم
ولی ته دلم کمی ناراحتم
شما نیاز جنسی رو چیکار میکنی
منم قبلنا مثل شما فکر میکردم زمانی ک ۱۸ سالم بود خصوصا خیلی فکر میکردم ک نستقل میتونم همه چیزو ببرم جلو
ولی انگار هرچی بزرگ تر میشم ترس از اینکه زمان پیری تنها باشم بیشتر میشه ...برا همین سعی کردم به خودم و طرف مقابلم فرصت آشنایی بدم ...البته ک من ادم درست خودمو پیدا کردم
و بنظرم بودن با ادم درسته ک مهمه وگرنه مجرد موندن بهتر از ازدواجی ک هر روز توش ارزوی مرگ بکنی
اخه میگن ارتباط جنسی خیلی حس خوبیه
و منم هیچ وقت تجربه اش نکردم
و ازدواجمم نشد مثل شما
امیدوارم مسائل جنسی کاااااملا از ذهنم بره
خیلی دارم سرکوبش میکنم یعنی دارم یه سری ریاضت هایی میکشم که کلاً این مسائل رو بذارم کنار حتی بهش هیچ وقت فکر هم نکنم چون هیچ وقت ازدواجم نمیشه
حقیقتش من از وقتی با تعدادی از آقایون به قصد آشنایی صحبت کردم من از مردا ناامید شدم
برای زندگی مشترک و به عنوان تکیه گاه نمیتونم بهشون نگاه کنم
خودمم دیگه به تنهایی عادت کردم
درسته میگن ادم درست پیدا کردن ولی من میگم ایا منم ادم درست طرف مقابل هستم همش که نمیشه از بیرون انتظار داشت
دختره اخلاقش مثل سگه فقط چون مامان بابای کارمند زمان قدیم داشته تک وتوک خواستگار معرفی داشته
اومده مبگه من اگر میخواستم مثل بقیه شوهر کنم تا الان ده سال بود شوهر میکردم
خواستم بهش بگم تا الان ده سال بود طلاق گرفته بودی تو هنوز الفبای زندگی بلد نیستی اخلاقت خوب نیست کی باهات میسازه
نه بابا اینجوریام نیست اون سگ اخلاق مکمل هیچ کس نیست اون خوبه رو هم فرسایش میده من بعضی همکارام چ‌خانم چ‌اقا رو میبینم اوایل لجم میگرفت از رفتاراشون بحثم میشد ولی الان دارم از دور بهشون نگاه میکنم میگم خدایا کی اینها رو تحمل میکنه اینهاآفتن
