ی عمر بابام میزد امشبم داداشم حمله کرد میتونستم بزنمش ولی میزدم بیشتر میزد عینکمم داشت میشکست مامان بابام هیچی بهش نگفتن منم از خونه زدم بیرون الان برگشتم حرف نمیزنم میگن چرا قهری !!! دستم یه کبودی بزرگ افتاده خون مرده شده احتمالا فردا بدترم بشه
زنگ زدم پلیس گفت اگر بخوای گشت میفرستیم صورت جلسه کنه خواستم بگم بیاین بعد گفتم جلو در همسایه زشت میشه
از زندگی متنفرم دلم میخواد بمیرم خدایا حواست باشه منو ندیدی منیک همیشه نماز خوندم روزه گرفتم با هیچ پسری نبودم ولی منو ندیدی