عموم آدم خیلی خوبیه
بعد فوت مامانم همیشه هرهفته بازنش وپسرعموم میاد میریم دورمیزنیم یا جایی منو میبرن
چن روز پیش ماشین خریده بود اولین نفر منو برد شیرینی داد
بعدش رفتیم خونه مامانبزرگم کلا فامیلامون حسودی میکنن عموم منو بیرون میبره دخترعمم به جای اینکه ماشینو ببینه شروع کرد تو فقط برادرزاده داری همش توشکم این میکنی موقع سختیا میای پیش ما
موقع مشکلاتم برو پیش این
چن بار باعموم بیرون مارودیده گفته بم باز کجا میری نشخوار کنی
کلا خیلی بی ادبه منم اون شب اون اینارو میگف فقط بلند بلند میخندیدم که واسم اهمیت نداره حرفاش
امشبم عموم زنگ زده بریم بیرون گفتم باشه گف دخترعمه هامم میان اعصابم داغون شد ای کاش میگفتم نمیام