من وقتی اومدن کلی خرج کردم دو نوع غذا درست کردم سالاد بورانی نوشیدنی کلی دسر و خوراکی برا بچه ها میوه تخمه همه چی،من خونوادم وضعشون خوبه شوهر اینا معمولی آن تموم کم و کسری زندگیمو گرفتن از سرویس چوب و اینا فقط مبلم مونده که باب میلم هنوز پیدا نکردم،پدرم برام ماشینمو عوض کردم بهترین جهاز و وسیله گرفتن،جاریم قبل اینکه بیاد خونم هرروز زنگ میزد الان زنگ نمیزنه ،منفقط میتونم برداشت کنم که حسودی میکنه ،خواهر شوهرمرفته به شوهرم گفته زنت ما هیچی حساب نمیکنه احترام نمیزاره شوهرم خدایی مرد خوبیه جوابشو داده جون مبدونه چقدر خونوادم منو با شعور تربیت کردن وقتی اومدن سنگ تموم گذاشتم ،شوهرم به من گفت چندروز پیش زنگ زد خواهرش نه من جواب دادم نه شوهرم ،هر کدوم از خونواده شوهرم میان خونم نمیدونم چرا دیگه بهم زنگ نمیزنن شما جای من بودین چیکار میکردی چه برداشتی میکردین ،خونمو که به گند کشیدن اینم عوض تشکره
نمیدونم میخام به خواهر شوهرم زنگ بزنم بگم چیکارت کردم نیمدونم چیکار کنم