دختر منم توی سه سالگی با یه خشایار نامی دوست بودخشایارم بعد یه مدت فراموش کرد😂😂🤣
ای نامرد😅😅بیچاره خشایار
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی
خدایاشکرت❤️برای رسیدن به موفقیت دخترم یه صلوات میفرستی❤️از ۱۴۰۳/۶/۲۱ شروع کرد ایشالا سال دیگه ۱۴۰۴/۵/۱۴ سر بلند بشه و خبر خوب رو تاپیک بزنم❤️🥺آقایون درخواست دوستی ندید ❤️دوتا دختر ۱۵ و ۱۷ ساله خوشگل دارم 🥰
تو طول روزمباهاش بازی میکرد،بعد داستان اینجا دارک میشد که شب که میرفتیم تو تخت بخوابونمش میگفتم خبببب دیگه به آرمیسا بگو بره خونشون دیگه وقته خوابه!میگفت مامان خونشون همینجاست،پشت تخته🤣🤐🥲