2777
2789

من ۱۰۰۰ کیلومتر ازشون دورم 

این دو نفر با هم نمیسازن . خواهرم یه چیزی میگه مثلا در مورد فلان موضوع، بعد مامانم می‌پرسه تلفنی ازم چی شد اون موضوعه خواهرت، چون خواهرم هییییچی برای مامانم تعریف نمیکنه ، مامانم نگرانه از من پرس و جو می‌کنه ، من میگم یه مقداری از ماجراها رو بهش ،باز خواهرم با من دعوا که چرا حرفامو به مامان میگی ، میگم بابا این پیرزن خب نگرانه من یه جور سربسته بهش میگم هم هوای تو رو داشته باشه باهات مشاجره نکنه همم کمتر دلواپس باشه ، باز خواهرم باهام قهر می‌کنه

هر روز یکیشون سر این ماجراها ازم دلخوره. خسته شدم واقعا دلم میخواد این دو نفر با هم خوب باشن ، با هم بسازن 

به خدا توی این یک سال اخیر خیلی اوضاعشون خراب شده هر یکی دو ماه یه جنجال . 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چون شما خبرو میدی بهشون حالشون بده هیچی نگو هیچییییی خودشون کنار هم حل میکنن خودتو خراب نکن

به خدا میخواهم نگم، هی پرس و جو می‌کنه . دلم براش میسوزه ، پسر خواهرم یه کم به مشکل خورده با خانمش ، مامانم نگرانه شب و روز نداره . هی میگه چی شد . من کاملا سر بسته جواب دادم 

حتی دیروز به خواهرم گفتم اگر مامان پرسید من اینو میگم بهش گفت باشه . باز امروز زنگ زده به مامانم گفته چرا فلانی ،ینی من ، این حرفو بهت زده دیگه باهاش حرف نمی‌زنم 

در حالیکه من بهش گفته بودم این جمله رو بگم به مامان گفته بود بگو 

خستهههه شدمممم

خب به آبجیت بگو اگه مامان پرسید چی بگم؟!بگو من باید یچیزی بگم خودت بگو چی بگم

گفتم بهش دیروز این جمله رو بگم ، گفت بگو 

باز امروز با مامانم حرف زده گفته چرا اینو گفته بهت ،من دیگه باهاش حرف نمی‌زنم 

وویس دادم بهش گفتم من که گفته بودم اینو میگم به مامان ، جوابمو نداد ،😭

به خدا میخواهم نگم، هی پرس و جو می‌کنه . دلم براش میسوزه ، پسر خواهرم یه کم به مشکل خورده با خانمش ، ...

میدونی فکر میکنن تو خبرکشی میکنی میونه خودت باهاشون بد میشه درصورتی که تو یجور دیگه داری به قضیه نگاه میکنی

میدونی فکر میکنن تو خبرکشی میکنی میونه خودت باهاشون بد میشه درصورتی که تو یجور دیگه داری به قضیه نگا ...


دقیقا همین شده . فکر میکنن من خبر میبرم میارم 

در حالیکه خدا شاهده این نیست مسأله . خب اون پیرزنم نگرانه شب و روز نداره هی پرس و جو می‌کنه چقدر بگم نمی‌دونم خبر ندارم در حالیکه می‌دونه همه چیز رو میدونم

دقیقا همین شده . فکر میکنن من خبر میبرم میارم در حالیکه خدا شاهده این نیست مسأله . خب اون پیرزنم نگر ...

میدونم ولی گاهی اینجور مسائل دامن خودتو میگیره

بیخیالش باش بگو مامان جان از خودش بپرس بمن دیگه چیزی نمیگه

خواهرت چندسالشه؟

چقدر شبیه ما هستی اسی.

با این‌تفاوت که تو مثل خواهرم،منم مثل خواهرت.

البته موضوع ما فرق میکنه.

در مورد قضیه شما،خب نگرانی مادرتون طبیعیه.

منو مادرم هم هیچ وقت باهام نمیسازیم هیچ وقت هیچ وقت..از بچگی تا الااان

همگی به ریسمان محکم الهی چنگ‌ بزنید و پراکنده نشوید💚🌻

دقیقا همین شده . فکر میکنن من خبر میبرم میارم در حالیکه خدا شاهده این نیست مسأله . خب اون پیرزنم نگر ...

به مامانت بگو از خودش بپرس

اگه گفت نمیگه و ....بگو خوب خودش دوست نداره بگه من چی بگم؟

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم

عزیزم یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟نباید حرفایی که بهت خصوصی میزنن رو به دیگری بگی واقعا زشته اون بهت اعتماد کرده ماهم به خواهربرادرمون یه چیز میگیم تاکید میکنیم نگو هرچیزی هم میخواد باشه صداش درنمیاد. یکم رازداری باید بین خواهروبرادر باشه

مادرت ناراحت میشه خب بزار بشه بگو اصلا چیزی به من نگفته شاید خواهرت صلاح نمیدونه مامانت چیزی بدونه

چقدر شبیه ما هستی اسی.با این‌تفاوت که تو مثل خواهرم،منم مثل خواهرت.البته موضوع ما فرق میکنه.در مورد ...

خیلی سخته به خدا آرزومه خودشون با هم خوب باشن من و شوت کنند یک طرف 

خواهرم اصلا مادرم رو تحویل نمیگیره ماهی یک بار اگر زنگ بزنه حالش رو بپرسه . مامانم با خواهرم بد اخلاقه اصلا مهر به خواهرم کمه این داره منو نابود می‌کنه شدم آدم مزخرف ماجرا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز