خیلی از مادرشوهرم ناراحتم خیلی بدجنسه😭

شیش سال پیششون بودم قلب درد گرفتم جداشدم یعنی مستقل شدم راحتم اما اثر قدیم هنوز تو ذهنمه از دست مادرشوهر و جاری دخترش کلا مشکل برخورد اخلاقی دارن الان جام خوبه اما افسردگی گرفتم

دوست ندارم ببینمشون اما مراسمی باشه مجبورم چپ چپ نگاه میکنن همین بی دلیل 

چه قدر نی نی سایت عجیبه!!!!اینجا عروس هیچ وظیفه ای نداره حتی خونه خانواده شوهر غذا خورد یه لیوان بلند کنه ولی خانواده شوهر وظیفه دارن اسباب کشی کمک کنن

تو رو خدا سن پایین ازدواج نکنید هیچ کس وظیفه ای در قبال شما نداره چون اسباب کشی نیومدن بدجنس هستن؟؟

ببین خانوادت اگه کاری میکنن ، نگو برای پسر مردمه ، از این زاویه ببین که برای آرامش و شادی دختر خودشون انجام میدن این کارها رو . پس به جای ناراحت بودن ، ذوق کن که همچین خانواده خوبی داری .

برای اونا هم بعضیا شعورشون در همین حده ، کاریش نمیشه کرد ولی نکته مثبتش اینه که قابل کنترلن . شنیدی مریض شدن در حد دو دقیقه تلفن بگیری دستت که سلام خوبی ، چه خبرا ، فلانی مریض شده ، بلا دوره ، ان شاالله زود خوب میشه و تمام . اگه میدونی با یه تلفن یکی دو دقیقه ای توی روز آرامش کل روزت تضمین شده هست و تازه چقدر هم خودت رو جلوی شوهرت میبری بالا که ببین من چقدر خوب و با معرفتم ، چه اشکالی داره انجامش بدی ؟ 

لازم نیست از ته دل خوشت بیاد ازشون ، فقط اینکه بتونی جلوی آسیباشون رو بگیری و زندگیت رو آروم نگه داری ، مطمئن باش بُردی زندگی رو 

اشکال نداره دست مامانت درد نکنه توهم جبران کن براش 

بعد اینکه خونتو چیدی شام دعوتشون کن

یا یه کادو بگیر 

یا مناسبتا براش کادوی خوب بگیر

من به هیچ عنوان مناسبتا کادوی یکسان نمیگرم 

مثلا بکبار روز مادر برا مامانم طلا گرفتم برا مادرشوهرم یه ظرف معمولی. همسرمم میدونه و همیشه هم گفتم مگه مامانا یه اندازه کنارمون هستن که مابه اندازه محبت کنیم بهشون

قبلا بودم الان دیگه خونه ساختیم

خب من تا حالا پنج بار اسباب کشی کردم یه بارم نیومده،یه سال بعداز سال اول ازدواج پاشد اومد بعدش گفت دیگه هیچی نخرید فقط جمع کنید،منم گفتم والا تا الان نخریدیم اینا همش جهیزیه ی منه،تا چند وقت دشمنم شد یعنی دیکتاتور به تمام معنا بابت یه جواب ساده دشمن میشه

فقط مادر خودم میومد،خانواده ی شوهر نه بیان نه کمک کنن نه حرفی بزنن فقط دور باشن

باش قشنگم

شوهرم طرف منو میگیره این از همین بیشتر میسوزه 

۶سالع ازدواج کردم 

دوتا بچه دارم 

دیگ شوهرم میگ پول اگر داشتم یک لحظه اینجا نمی‌موندم اما و

من تو حال میشنم اون که صبح می‌ره خونه دختراش شب میاد تو اتاقشه تا شوهرم بیاد ی بحثی می‌کنه در رو میکوبه می‌ره تو اتاقش پسرش هم ازش بیزاره بهش میگ اگر پول داشتم میرفتم با زن و بچه‌هام

بابا ی اسباب کشیه دیگ😅😅بخدا منم تنها با دو بچه اسباب کشی کردم تنها

اتفاقا تنها بهتره وسایلت رو. منظم میچینی سالم میچینی 

خداروشکر دستش روشده برا شوهرت 😁😁😁دیگه نمیتونه فتنه بندازه و زندگیتو اشوب کنه ❤️

اره همش میگه زنت برات طلسم گرفته تورو انداخته ب جونم 🤣🤣پریشب منو‌ زد جلو شوهرم شوهرم چنان بلوایی به پا کرد پشتم دراومد کم مونده بود مادرشو بزنه مادرش شروع کرد به گریه 

راز موفقیتت چی بوده حالا ب منم یاد بده من سه ساله ازدواج کردم خانواده همسرم از من بی دلیل متنفر بودن از روز اول دنبال فرصتی بودن مارو جدا کنن و تو این سه سال من همش قهر بودم و کلی دادگاه پاسگاه رفتم تروخدا راهنماییم کن خواهرانه